نوشته شده توسط : نگین

 



:: بازدید از این مطلب : 857
|
امتیاز مطلب : 129
|
تعداد امتیازدهندگان : 45
|
مجموع امتیاز : 45
تاریخ انتشار : 18 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نگین



:: بازدید از این مطلب : 852
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نگین

      روز تولدت شد و نيستم اما كنار تو        

         كاشكي مي شد كه جونمو هديه بدم براي تو         

         درسته ما نميتونيم اين روز و پيش هم باشيم         

         بيا بهش تو رويامون رنگ حقيقت بپاشيم         

          ميخوام برات تو روياهام جشن تولد بگيرم        

         از لحظه لحظه هاي جشن تو خيالم عكس بگيرم        

          من باشم و تو باشي و فرشته هاي آسمون        

         چراغوني جشنمون، ستاره هاي كهكشون        

          به جاي شمع ميخوام برات غمهات و آتيش بزنم        

         هر چي غم و غصه داري يك شبه آتيش بزنم        

          تو غمهات و فوت بكني منم ستاره بيارم        

         اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بكارم        

          كهكشونو ستاره هاش درياو موج و ماهياش         

         بيابونا و بركه هاش بارون و قطره قطره هاش        

          با هفت تا آسمون پر از گلاي ياس وميخک         

         با ل فرشته ها و عشق و اشتياق و پولک         

         عاشقتو يه قلب بي قرار و کوچک        

         فقط مي خوان بهت بگن :.

 

.

.

.

      تولدت مبارک

 سلااااااااااااااااااااااااام  امروز خیلی خوشحالم آخه تولده عشقمه

هورااااااااااااااااااااا    

وای نمیدونید چه حالی دارم

  خداااااااا عاشقشم



:: بازدید از این مطلب : 566
|
امتیاز مطلب : 136
|
تعداد امتیازدهندگان : 45
|
مجموع امتیاز : 45
تاریخ انتشار : سه شنبه 25 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نگین

 

ای کاش در چشمهایت تردید را دیده بودم

یا از همان روز اول از عشق ترسیده بودم

ای کاش ان شب که رفتم ازاسمان گل بچینم

جای گل رز برایت پروانگی چیده بودم

گل را به دست تو دادم حتی نگاهم نکردی

ان شب نمیدانی اما تا صبح لرزیده بودم

ان شب تو با خود نگفتی که بر سر من چه امد؟

با خود نگفتی ز دستت من باز رنجیده بودم؟

انگار پی برده بودی من دیوانه ات گشته ام

ودیر فهمیده بودم تو عاشق من نبودی

از ان شب سرد پاییز که چشم من به تو افتاد

که ای کاش شبها هرگز نخوابیده بودم گفتم

از کوچه که میگذشتیم حتی نگاهم نکردی

چشمت پی دیگری بود این رانفهمیده بودم

ان شب من و اشک ومهتاب تا صبح با هم نشستیم

ای کاش یک خواب بد بود چیزی که من دیده بودم

تو اهل ان دوردستی من یک اسیر زمینی

عشق زمین و افق را ای کاش سنجیده بودم

بی تو چه شبها که تا صبح در حسرت با تو بودن

اندوه ویرانیت را تنها پرستیده بودم

وقتی صدا کردی از دور با عشوه ای مادرت را

ان لهجه ی نقره ای راای کاش نشنیده بودم

انگار تقصیر من بود حق با تو و اسمان است

وقتی که تو میگذشتی از دور خندیده بودم

اما به پروانه سوگند تنها گناهم همین است

جای تو بودم اگر من صد بار بخشیده بودم

باید برایت دعا کرد اباد باشی وسر سبز

ای کاش هرگز نبینی چیزی که من دیده بودم

اندوه بی اعتنایی چه یادگار عجیبیست

اما چه شبها که ان را از عشق بوسیده بودم

حالا بدان تو که رفتی در حسرت بازگشتت

یک اسمان اشک ان شب در کوچه پاشیده بودم

هرگز پشیمان نگشتم از انتخاب تو هرگز

رفتی که شاید بدانم بیهوده رنجیده بودم

حالا تو را به شقایق دیگر بیا کوچ کافیست

 

 



:: بازدید از این مطلب : 767
|
امتیاز مطلب : 158
|
تعداد امتیازدهندگان : 51
|
مجموع امتیاز : 51
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نگین

تموم خاطراتت یادم میاد یاد اون روز که دلت میگفت منو میخواد اگه تو نمونی پیشم

دیونه میشم آخه من چی کار کنم تو بمونی پیشم فکر تو یه لحظه از سرم نمیره من

میگم میمونی اما دل میگه میره نزار تا قصه مون این جوری تموم بشه میدونم تو

میری مهرم حروم میشه بگو حرفت چیه ؛ آخه دردت چیه تازه اول راهیم

خداحافظی چیه می دونستم میری و تنهام میزاری تو که از حال دلم خبر نداری می

دونستم آخرش این جوری میشه یکی مون تنها میمونه واسه همیشه



:: بازدید از این مطلب : 762
|
امتیاز مطلب : 164
|
تعداد امتیازدهندگان : 50
|
مجموع امتیاز : 50
تاریخ انتشار : 18 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نگین

 



:: بازدید از این مطلب : 885
|
امتیاز مطلب : 151
|
تعداد امتیازدهندگان : 47
|
مجموع امتیاز : 47
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نگین

دست خودم نیست

اگر می بینی عاشق تو هستم ، دیوانه تو هستم ، و تمام فکر و زندگی من تو شده ای
به خدا بدان که این دست خودم نیست

اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و دستانم سرد است و اگر میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان که این دست خودم نیست

دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم و به یاد تو می باشم

دست خودم نیست که دوست دارم همیشه در کنارت باشم ، دستانت را بگیرم ، بر
لبانت بوسه بزنم و تو را در آغوش خودم بگیرم

به خدا دست خودم نیست که هر شب به آسمان نگاه می اندازم و ستاره ای درخشان را میبینم و به یاد تو می افتم

دست خودم نیست که هر سحرگاه به انتظارت مینشینم تا در آسمان دلم طلوعی دوباره داشته باشی

 



:: بازدید از این مطلب : 740
|
امتیاز مطلب : 126
|
تعداد امتیازدهندگان : 40
|
مجموع امتیاز : 40
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نگین

گفتم دل و دین در ره جانت کردم

     هر چیز که داشتم نثارت کردم

        گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی

            این من بودم که بی قرارت کردم



:: بازدید از این مطلب : 797
|
امتیاز مطلب : 133
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : 16 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نگین

به شهر چشمانت برای این مسافر

خسته همیشه راهی بود.

چگونه باور کنم غربت نگاهت را

که سرد ونامهربان حدیث می گوید

از بن بست تنهایی.

باورش سخت است

در قلب تو بذر محبت کاشتم

و عاشقانه دوستت دارم را زمزمه کردم

و حال چگونه باور کنم

آشنای دیرین امروز برای تو

بیگانه ای بیش نیست.



:: بازدید از این مطلب : 782
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 47
|
مجموع امتیاز : 47
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نگین

 



:: بازدید از این مطلب : 805
|
امتیاز مطلب : 52
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : 16 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نگین

من نه عاشق بودم

و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من

من خودم بودم و یک حس غریب

که به صد عشق و هوس می ارزید

من خودم بودم و دستی که صداقت می کاشت

گر چه در حسرت گندم پوسید

من خودم بودم و هر پنجره ای

که به سر سبز ترین نقطه دنیا وا بود

و خدا می داند

سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود

من نه عاشق بودم

و نه دلداده گیسوی بلند

و نه آلوده به افکار پلید

من به دنبال نگاهی بودم

که مرا از پس دیوانگی ام می فهمید

آرزویم این بود

دور اما چه قشنگ....

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 716
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : 16 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نگین

یک شب خوب تو آسمون یک ستاره چشمک زنون

خندیدو گفت کنارتم تا آخرش تا پای جون

ستاره قشنگی بود آروم و نازو مهربون

ستاره شد عشق من ومنم شدم عاشق اون

اما زیاد طول نکشید عشق من و ستاره جون

ابره اومد ستاره رو دزدید وبرد نامهربون

حالا شبا به یاد اون زل میزنم به آسمون دلم میخواد داد بزنم

  این بود قول و قرارمون؟!....



:: بازدید از این مطلب : 794
|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 16 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نگین



:: بازدید از این مطلب : 813
|
امتیاز مطلب : 80
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 16 دی 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد